به گزارش مجله خبری نگار/ایران: به نقل از الجزیره، جورجیا ملونی در انتخابات سراسری هفته گذشته ایتالیا به پیروزی قاطعی رسید و به تبع آن بزودی زود به نخستوزیری این کشور میرسد و حمایت مجلس ایتالیا نیز پشتسر او است. با این حال دو راه متفاوت پیشروی این سیاستمدار راست افراطی وجود دارد. یکی از آنها این است که او برای حکومت بر کشور چکمهای اروپا در سیاستهای توأم با تندروی خود تجدیدنظر کرده و ملایمتر از گذشته شود و دیگری اینکه همانند ویکتور اوربان در مجارستان تندروی پیشه کند و بر امواج نفرت مردمی علیه مهاجران و رنگینپوستها بیفزاید و گونهای آشکار و نهان از خودکامگی را در این کشور باب کند.
راه انتخابی ملونی هر چه باشد، او با دیدگاههای ناتو در قبال جنگ روسیه با اوکراین همسویی نشان داده و بارها تأکید کرده که قصد تغییر قواعد مالی اتحادیه اروپا را ندارد و در همین راستا خواستار تغییراتی در برنامههای ارتباطی ماریو دراگی نخستوزیر پیشین ایتالیا با این نهاد اروپایی و بدهبستانهای تجاری دو طرف شده است.
ملونی حتی در نحوه حضور خود در رسانهها و شیوهای که او در محافل ترسیم میشود، تغییراتی را ایجاد کرده و کوشیده است مدرنتر و میانهروتر به نظر برسد، اما آنهایی که از نزدیک با او در ارتباط و در گفتگو هستند، میگویند وی روشهای افراطی و دیدگاههای دست راستیاش را تغییر نداده و همانقدر پوپولیستی و سرشار از ایدههای تند است که همیشه بوده است.
ملونی در اظهارات رسمی اخیرش گفته است برای ایدههای چپی احترام قائل است و آن را راهحل مشکلات اروپا میانگارد، ولی منظور او از واژه «چپی» بیشتر حزب دموکراتیک ایتالیا است که «چپ میانه» به شمار میآید و رویکردهای منحصر به فردی دارد. نگرانیها از آنجا شدت میگیرد که او همیشه در صحبتهایش پیرامون مهاجران و آوارهها از الفاظی منفی استفاده میکند و پس از پیروزیاش در انتخابات ایتالیا نیز آنها را همچنان «غیر قانونی» و «دردسرساز» نامیده است. ملونی تصریح کرده که اکثر پناهجویانی که در سطح اروپا در تردد هستند، شغل مناسبی به دست نمیآورند و در اغلب اوقات به قاچاق مواد مخدر و مشابه آن میپردازند.
اظهارات ملونی درباره سایر اقلیتها و یا قومها و گرایشهای آنان از تندی کمتری برخوردار است، اما از آنها هم میتوان بهراحتی بوی نارضایتی وی از این قشرها را استشمام کرد.
شاید بعضی حرفهای ملونی در باب اولویت داشتن کارگران ایتالیایی در هر امر و زمینهای موافق میل این قشر باشد، اما این نیز گونهای آشکار از تبعیضهای نژادی است که همواره در دیدگاههای ملونی وجود داشته است. او به روش دونالد ترامپ معتقد به اصول اقتصاد آزاد، اما به قیمت اخذ مالیاتهای کلان از سرمایهداران بزرگ کشور است و میگوید در سیستمهای اقتصادی که طبقات زیرین جامعه فرصت و جرأت ورود به آن را نداشته باشند، هیچ عدالتی را نمیتوان یافت و بهتر است که آن سیستمها به کلی برچیده شوند.
هر جا هم که لازم آمده ملونی درباره مشکلات اقتصادی و سیاسی ایتالیا به مردم توضیحات دقیقی را ارائه بدهد، وی از این کار بازمانده و یکسری دلایل عمدتاً واهی را در این مورد بیان کرده است.
در نتیجه مشکل عاجله او این است که اگر در دو ماه پیشرو کاستیهای کشور و بخصوص گرانی بیش از حد حاملهای انرژی را حل و تأمین ارزاق عمومی را با قیمتی عادلانهتر برای طبقه متوسط میسر نکند، با یک بحران بزرگ ناشی از اعتراضات وسیع مردمی مواجه خواهد شد که دیگر تاب گرانیهای فزاینده را در کشورشان ندارند و در این زمینه عاجز شدهاند، پیشتر همین مردم این دلگرمی را داشتند که رهبران دست راستی به بهای دفع مهاجران دردسرساز بهای ارزاق عمومی را پایین نگه میدارند، اما اینک که جنگ روسیه با اوکراین گرانیهای بیمهاری را بر کل اروپا و منجمله ایتالیا حاکم ساخته، این دلخوشی اندک هم از مردم ایتالیا گرفته شده و سفرههای کوچک شده آنها تأسف هر ناظری را برمیانگیزد.
این مسألهای است که هیچ حزبی در ایتالیا منجمله احزاب مخالف ملونی هم قادر به حل آن نیستند، اما خوش اقبالی آن احزاب این است که آنها اینک در مسند قدرت قرار ندارند و میتوانند در مقام یک منتقد از همین مسأله به عنوان حربهای کارساز برای خلع ملونی بهره گیرند.